محل تبلیغات شما



همسرم خوبم امروز هم روز خوبی برای من بود میخواستم برم سفر و جلسه کاریم ولی دلم و پاهام حکم سفر صادر نکردند سفر کردن با تو چیزیست دگر .

زندگی و همسرم بانمکم خالق عشق نگهدارت باد

از طرف شوهرت تقدیم به نگاه گرمت


انرژی گرفتم اول صبحی
صبح عالی متعالی
چرا انرژی

ساعت ۲:۲۸ شب هست دارم مطلب مینویسم برای همسر که الان خواب است و کلی سوال بررسی کرده امشب مسئول بازرسی بود و خوب سربه سرش گذاشتم بهش گفتم برو به بررسیت برس یک لحظه قهر کرد و خداحافظی کرد منم باهاش خداحافظی کردم رفتم دکان لواش . آب انار کیک و رانی پرتقالی که خیلی دوست دارم گرفتم تو مغازه بودم دوباره زنگ زد خلاصه خریدم تموم شد همزمان گوشی جواب دادم رانی میخوردم یا خاطراتمون افتادم که آبمیوه سیب موز میخریدیم رانی تو خشکم رفت بهش گفتم ببین نیست از گلوم پایین نمیره ولی خیلی دوست دارم حالا پیشم بودی اذیتت میکردم گازت میگرفتم خودمو مینداختم روت . فشارت میدادم عزیز عزیز میکردی نکن . الان اشکام تو چشام هست 

خیلی اذیتت میکنم چون همه کس من هستی تا تویی در خاطرم با دیگران بیگانه ام خالق عشق نگهدارت باشه همسر باوفا و خوشگلم . عزیز ساعت ۲:۳۶ شب شد . شب بخیر 


یک چیزی که فراموش کردم بگم اینکه تو بهترین و خوشگل ترین و زیباترین و کدبانوترین همسر دنیا هستی خاک پاک سرمه چشام میکنم 

از اینکه تو دستشویی هم ول کنت نیستم میخوام بدونم دستشویی حمام اتاق خوابمون همه جا یک جوره دوستت دارم آب دهنت را میخورم. بوی عرقت که خودت بهتر میدونی شده عطر زندگیم 


عاشقانه دوستت دارم

دلم برات تنگ شده.اما من میتونم این دوری رو تحمل کنم. به فاصله ها فکر نمیکنم .می دونی چرا؟؟؟ اخه.

جای نگاهت روی نگاهم مونده.رد احساست روی دلم جا

مونده.می تونم تپش های قلبت رو بشمارم.

چشمهای بیقرارت هنوز دارن باهام حرف می زنن.

حالا چطوربگم تنهایم؟.چطور بگم تو نیستی؟.

اره خودت می دونی می دونی که همیشه با منی.

می دونی که تو توی لحظه لحظه های من جاری

هستی.اخه تو توی قلب منی.برای همینه که همیشه با منی.برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دور نیستی.

اخه که هر وقت که دلم برات تنگ میشه .

هر وقت حس می کنم دیگه طاقت ندارم .

دیگه نمی تونم تحمل کنم.دستامو میذارم رو صورتم و

یه نفس عمیق می کشم .صدای مهربونت رو می شنوم.

و اخر همه اینها به یه چیز میرسم به عشق تو اره به تو

 اون وقت دلتنگیم برطرف می شه.

اون وقت تو رو نزدیک تر از همیشه حس می کنم.

اون وقت دیگه تنها نیسم.حالا من این تنهایی رو

 خیلی خیلی دوستش دارم.به این تنهایی دل بستم .

حالا می دونم این تنهایی خالی نیست.پر از یاد

عشقه.پر از اشکهای گرم عاشقونه.

میدونم چقدر دوستم داری و خودت هم میدونی چقدر دوستت دارم گفتی ارزش . خودت میدانی چقدر ارزشی هستی برام بهترین لحظات زندگیم را تو برای تداعی کردی میدونم اگه پیشت بودم نمیذاشتی آب تو دلم ت بخوره چقدر منو وابسته خودت کردی یکی از دلایلی که خیلی هم شکمو شدم تحویل گرفتن های تو بوده چقدر حواست بهم بوده . اما از شبی که مریض شدی و بردمت دکتر و آوردمت خونه . وقتی از گلایه اینکه مریضی جلوم گریه کردی و منم چشم سرخی نشونت دادم داشت دلم میترکید وای تو دلم چه ها که نمیگذشت میخواستم بغلت بکنم بهت بگم شوهرت هنوز نمرده نبینم دیگه جلوی بقیه اشکت در بیا جز خودمون و تو زندگیمون . من تا حالا اشکم نثار تو و زندگیمون کرده و میکنم با وجود همه این تفاصیل ذره ذره وجودم و تمام سلولهای بدنم بوی عطر تنت که خاطرات دوران دانشجویی ات که خیلی سختی کشیدم را تداعی میکنه همسرم عزیز دلم عشقم زندگیم از اعماق وجودم دوست دارم امیدوارم زندگیمون افزون به عشق و صفا همیشه شادی به همراه داشته باشه. 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سید مهدی طالقانی اصفهانی