محل تبلیغات شما

ساعت ۲:۲۸ شب هست دارم مطلب مینویسم برای همسر که الان خواب است و کلی سوال بررسی کرده امشب مسئول بازرسی بود و خوب سربه سرش گذاشتم بهش گفتم برو به بررسیت برس یک لحظه قهر کرد و خداحافظی کرد منم باهاش خداحافظی کردم رفتم دکان لواش . آب انار کیک و رانی پرتقالی که خیلی دوست دارم گرفتم تو مغازه بودم دوباره زنگ زد خلاصه خریدم تموم شد همزمان گوشی جواب دادم رانی میخوردم یا خاطراتمون افتادم که آبمیوه سیب موز میخریدیم رانی تو خشکم رفت بهش گفتم ببین نیست از گلوم پایین نمیره ولی خیلی دوست دارم حالا پیشم بودی اذیتت میکردم گازت میگرفتم خودمو مینداختم روت . فشارت میدادم عزیز عزیز میکردی نکن . الان اشکام تو چشام هست 

خیلی اذیتت میکنم چون همه کس من هستی تا تویی در خاطرم با دیگران بیگانه ام خالق عشق نگهدارت باشه همسر باوفا و خوشگلم . عزیز ساعت ۲:۳۶ شب شد . شب بخیر 

وجومی همسرم باوفام

داستان انرژی گرفتن همسر جوووووووووووووونم

خالق عشق نگه دار همسرم باش

تو ,عزیز ,رانی ,شب ,خالق ,گفتم ,خیلی دوست ,بهش گفتم ,دوست دارم ,خالق عشق ,ساعت ۲

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها